آدم دوربرش خیلی بود. خوب خودش هم خوشگل بود هم درس حسابی می خوند هم همه چیزش ردیف بود.
یه مدتی خوب شیطونی کرد. که تو این مدت من ازش خبر نداشتم تا همین چند وقت پیش که یه دفعه ای دیدمش. ردیف نبود. انگاری دلش خیلی پر بود.
با هم رفتیم ۱ قدمی بزنیم. ازش پرسیدم:
– چه خبر؟
با حالت گرفته گفت از دفعه آخری که دیدمت هیچ خبر به درد بخوری نیست.
ـ چه می کنی ؟
میرم و میام
فک کردم دوس نداره ازش سوال کنم واسه همین ساکت شدم.
یه مدتی که به سکوت گذشت؛ برگشتم طرفش دیدم چشمامش پر اشکه دلم ریخت
روشو اونور کرد که اشکاشو نبینم
پرسیدم چی شده
بغضش دو برابر شد.
سرشو گذاش رو شونم و بلند بلند گریه کرد و یه چیزایی گفت
میگفت: فکر می کردم باید دنبال کسی که آرزو داری بگردی اما نفهمیدم خودش میاد .
وقتی هم گشتم همه جا دنبالش گشتم اما نمی دونستم بعضی جاهارو اصلا نباید می گشتم.
به هر جایی رفتم اما نفهمیدم تو هر جا بخشی از وجودمو جا گذاشتم.
دنبال آدم رویاهام گشتم حتی تو نکبت و مردابی که مطمئنا اون اونجا هیچ وقت نبود.
حالا دیگه این من اون منی نیست که اون آدم رویاها رو آرزو می کرد. حتی اگه آرزو هم کنه دیگه لیاقته اونو نداره.
اومدم بهش نزدیک شم اما با هر قدم ازش دور شدم و حالا حتی رویاش هم از خیالم رفته.
نمیدونستم چی بگم.
هرچی میگفتم بدتر می شد.
واسه همین سکوت کردم و شاهد تک تک اشکهاش شدم .
و فقط تو دلم براش دعا کردم!
+نوشته
شده در یک شنبه 2 تير 1392برچسب:, ;ساعت16:4;توسط میثم ; |
|
فقط چند لحظه کنارم بشین .. یه رویای کوتاه، تنها همین فقط چند لحظه کنارم بشین .. فقط چند لحظه به من گوش کن برای همین چند لحظه یه عمر .. همه سهم دنیامو از من بگیر نگاه کن فقط با نگاه کردنت .. منو تو چه رویایی انداختی به من فرصت همزبونی بده .. به من که یه عمره بهت باختم فقط چند لحظه به من فکر کن .. نگو لحظه چی رو عوض میکنه برای همین چند لحظه یه عمر .. تو هر لحظه دنیامو از من بگیر
ته آرزوهای من این شده .. ته آرزوهای ما رو ببین!
هر احساسی رو غیر من تو جهان .. واسه چند لحظه فراموش کن
فقط این یه رویا رو با من بساز .. همه آرزوهامو از من بگیر
به هر چی ندارم ازت راضیم .. تو این زندگی رو برام ساختی
واسه چند لحظه خرابش نکن .. بتی رو که یک عمر ازت ساختم
همین چند لحظه برای یه عمر .. همه زندگیمو عوض میکنه
فقط این یه رویا رو با من بساز .. همه آرزوهامو از من بگیر
+نوشته
شده در یک شنبه 2 تير 1392برچسب:, ;ساعت16:3;توسط میثم ; |
|
ای آرزوی اولین گام رسیدن کار جهان جز بر مدار آرزو نیست کی میشود روشن به رویت چشم من، کی؟ دل در خیال رفتن و من فکر ماندن بر خامیام نام تمامی میگذارم هرچه دویدم جاده از من پیشتر بود از آن کبوترهای بیپروا که رفتند ای کال دور از دسترس! ای شعر تازه!
بر جادههای بیسرانجام رسیدن
با این همه دلهای ناکام رسیدن
وقت گل نی بود هنگام رسیدن؟
او پختهی راه است و من خام رسیدن
بر رخوت درماندگی نام رسیدن
پیچیده در راه است ابهام رسیدن
یک مشت پر جا مانده بر بام رسیدن
میچینمت اما به هنگام رسیدن
+نوشته
شده در یک شنبه 2 تير 1392برچسب:, ;ساعت16:1;توسط میثم ; |
|
برام هیچ حسی شبیه تو نیست.. کنار تو درگیر آرامشم برام هیچ حسی شبیه تو نیست.. تو پایان هر جستجوی منی منو از این عذاب رها نمیکنی.. کنارمی به من نگاه نمیکنی از این عادت باتو بودن هنوز.. ببین لحظه لحظم کنارت خوشه یه وقتایی انقدر حالم بده.. که میپرسم از هر کسی حالتو منو از این عذاب رها نمیکنی.. کنارمی به من نگاه نمیکنی
همین از تمام جهان کافیه.. همین که کنارت نفس میکشم
تماشای تو عین آرامشه.. تو زیباترین آرزوی منی
تمام قلب تو به من نمیرسه.. همین که فکرمی برای من بسه
همین عادت با تو بودن یه روز.. اگه بی تو باشم منو میکشه
یه روزایی حس میکنم پشت من.. همه شهر میگرده دنبال تو
تمام قلب تو به من نمیرسه.. همین که فکرمی برای من بسه
+نوشته
شده در یک شنبه 2 تير 1392برچسب:, ;ساعت15:58;توسط میثم ; |
|
خوش به حال آنکه قلبش مال توست خوش به حال آنکه چشمانش تویی آنکه دستش تا ابد در دست تو من خطاکارم خداوندا، ولی
حال و روزش هر نفس، احوال توست
آرزوهایش همه آمال توست
کوچ او از غصه ها با بال توست
دیدگانم تا ابد دنبال توست
+نوشته
شده در یک شنبه 2 تير 1392برچسب:, ;ساعت15:56;توسط میثم ; |
|
هنوزم دستای گرمت جای امنی واسه گریهست هنوزم تو این هیاهو توی این بغض شبونه پشت پنجره هنوزم چشم به راهت میشینم ما دو تا پنجره بودیم گفتی که باید بمیریم ما هنوزم مثل مرداب مست آینه کویریم گریه هام حروم شدن کاری بکن وقتی که به تو رسیدم هنوزم آهو نفس داشت غزلک گریه نمیکرد تو شبای بی چراغی حالا اما دیگه وقت رفتنه حالا من موندم و یاد کوچه های خالی و خیس اگه خاموشم و خسته اگه از تو دورِ دورم
تو قشنگی مثل بارون، من دلم پر از گلایهست
من و گنجشکای خونه دیدنت عادتمونه
ای که بیتو خودمو تک و تنها میبینم
دیوارا همه خراب شد ولی ما هنوز اسیریم
ما همونیم که میخواستیم خورشیدو با دست بگیریم
چشم من بیا منو یاری بکن
هنوزم چلچله انگار تو چشاش غم قفس داشت
من و تو هم قصه بودیم از ستاره به اقاقی
جاده اسم منو فریاد میزنه
یاد خونه ای که دیگه خیلی وقته مال ما نیست
تکیه کن به من غریبه من یه کوه پُر غرورم
+نوشته
شده در یک شنبه 2 تير 1392برچسب:, ;ساعت15:54;توسط میثم ; |
|
من از زندگی تو هوات خستم نگو ما کجاییم که شب بین ماست بیا با هوای دلم سر نکن از این فاصله سهم مو کم نکن تو رنجیدی و دل ندادم بری تو یادم بری، زندگیم سرد شه ولی هر شب از خواب من رد شدی درست لحظه ای که ازت میبرم نمیشه تو این خونه پنهون بشم اگه پای من جاده رو برنگشت
ازت خستم و باز وابستم
خودم هم نمیدونم اینجا کجاست
بهت راست میگم تو باور نکن
بهت خیره میشم نگاهم نکن
خودم رو فراموش کردم تو یادم بری
یه روز این پسر بچه هم مرد شه
به هر راهی رفتم تو مقصد شدی
تحمل ندارم شکست میخورم
بهم سخت میگیری آسون بشم
فراموش کن بین ما چی گذشت
+نوشته
شده در یک شنبه 2 تير 1392برچسب:, ;ساعت15:52;توسط میثم ; |
|
روزگاریست که سودای بتان دین من است غم این کار نشاط دل غمگین من است دیدن روی تو را دیده جان بین باید وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است یار من باش که زیب فلک و زینت دهر از مه روی تو و اشک چو پروین من است تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است دولت فقر خدایا به من ارزانی دار کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است واعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش زان که منزلگه سلطان دل مسکین من است یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست که مغیلان طریقش گل و نسرین من است حافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوان که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است
+نوشته
شده در دو شنبه 27 خرداد 1392برچسب:, ;ساعت20:37;توسط میثم ; |
|
خدا جون سلام
خوبی؟ من که خوب نیستم.. خدا تا کی این بازی پر از باخت من تموم میشه خدا میدونم که همیشه کنارمی با این که من بنده خوبی واست نبودم ولی بازم همیشه کنارم بودی و دستم رو گرفتی.... خدا ...!!! خسته ام دیگه نایی ندارم میشه خلاصم کنی ؟؟!! دیگه نمیتونم....
+نوشته
شده در دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب:, ;ساعت14:4;توسط میثم ; |
|
خسته از تکرار شنیدن " مواظب خودت باش " تو اگر نگران من بودی که نمیرفتی
+نوشته
شده در دو شنبه 20 خرداد 1392برچسب:, ;ساعت14:4;توسط میثم ; |
|