حمـاقـت یـعنـﮯ مـن کـه
اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوﮮ!
خـبری از دل تنـگـﮯ ِ تـو نمـی شود!
برمیگردم چـون
دلـتنـگـت مــی شــوم!!!
روزگاریست که سودای بتان دین من است غم این کار نشاط دل غمگین من است دیدن روی تو را دیده جان بین باید وین کجا مرتبه چشم جهان بین من است یار من باش که زیب فلک و زینت دهر از مه روی تو و اشک چو پروین من است تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است دولت فقر خدایا به من ارزانی دار کاین کرامت سبب حشمت و تمکین من است واعظ شحنه شناس این عظمت گو مفروش زان که منزلگه سلطان دل مسکین من است یا رب این کعبه مقصود تماشاگه کیست که مغیلان طریقش گل و نسرین من است حافظ از حشمت پرویز دگر قصه مخوان که لبش جرعه کش خسرو شیرین من است
خسته از تکرار شنیدن " مواظب خودت باش " تو اگر نگران من بودی که نمیرفتی
خدا جون سلام
خوبی؟ من که خوب نیستم.. خدا تا کی این بازی پر از باخت من تموم میشه خدا میدونم که همیشه کنارمی با این که من بنده خوبی واست نبودم ولی بازم همیشه کنارم بودی و دستم رو گرفتی.... خدا ...!!! خسته ام دیگه نایی ندارم میشه خلاصم کنی ؟؟!! دیگه نمیتونم....
هیچ نگو فقط برو چشمام را میبندم تو برو همه میگن وقت رفتن بذار سیر نگات کنم ولی من میگم نمیخوام نگات کنم چشمام را میبندم تو برو بذار آخرین نگاهی که از تو در ذهنم میماند وقت آمدنت باشد نه وقت رفتنت
گاهی وقتا دلم میخواد وقتی بغض میکنم خدا از آسمون به زمین بیاد اشکامو پاک کنه دستمو بگیره و بگه اینجا آدما اذیتت میکنن !!!؟؟ بیا بریم...
باز باران ! اما این بار بی ترانه گریه هایم بی بهانه می خورد بر سقف قلبم یادم آرد روی ماهت باورت شاید نباشد که دلم تنگ است برایت...!
خدایا ! از امروز تمامی مشکلاتم را با مداد و نعمت هایت را با خودکار می نویسم می دانم که مشکلاتم را با پاک کن مهربانیت پاک خواهی کرد...
خودم قبول دارم کهنه شده ام !!! آنقدر کهنه که می شود روی گرد و خاک تنم یادگاری نوشت !!! خیالی نیست تو هم بنویس و برو...
سلام مرا به وجدانت برسان و اگر بیدار بود بپرس چگونه شب ها را آسوده می خوابد.....؟؟
میدونی بن بست زندگی کجاست؟ جایی که نه حق خواستن داری نه توانایی فراموش کردن ...
طب مدرن طب سنتی طب سوزنی همه را امتحان کرده ام درد دوریت بی درمان است.
دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلامش مرا در عشقش غرق می کند دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد دلم برای کسی تنگ است که قلبم برای داشتنش عمرها صبر می کند دلم برای کسی تنگ است که دیگر جایی در قلب او ندارم
بهترین دوست تو کسی است که کمتر به آن فکر می کنی ولی او همیشه به یاد توست این دوست کسی نیست جز ** خدا **
در غم با تو نبودن هیچگاه نگریستم که غرور با من بود...
دنبال بهانه نباش عزیزکم
چشم که گذاشتم برو و هر وقت خواستی برگرد من تا بی نهایت شمردن می دانم !
از جنس کدام نور بودی ستاره من؟
که جسارت با تو بودن در من جنبید؟ و من چه عاشقانه به رویت لبخند زدم …و تو چه مهربانانه لبخندم را پاسخ گفتی و این شد… عاشقانه ی آرام “من و تو”
حمـاقـت کـه شاخ و دم نــدارد! حمـاقـت یـعنـﮯ مـن کـه اینقــدر میــروم تـا تـو دلتنـگ ِ مـن شـوﮮ! خـبری از دل تنـگـﮯ ِ تـو نمـی شود! برمیگردم چـون دلـتنـگـت مــی شــوم!!!
اگر یک روز از زندگی من باقی مانده باشد
از هر جای دنیا چمدان کوچکم را میبندم راه میافتم ایستگاه به ایستگاه… مرز به مرز… پیدایت میکنم ، کنارت مینشینم بهت میگم تا بی نهایت دوستت دارم…
این روزها زیــــــــادی ساکت شــــــــــده ام ،
نمی دانــــــم چـــــــرا حرفــــــــهایم، به جـــــــــــــای گلو از چشمهایم بیرون می آیند…
معشوقـــــــــــــه ای پیـــــــــــدا کـــــــــــرده ام به نـــــــــــام روزگــــــــــــار !!!! ایــــــــــــن روزهــــــــــــا سخـــــــــــت مرا درآغــــــــــــوش خــــــــــویش به بـــــــــــازی گــــــــــــرفته اســـــــــــت !!!
ساده دوستم داشته باش
خود را درگیر پیچ وخم زندگی نکن من تو را همین جور ساده دوست می دارم…
گیسوانم
نوازش دستی را می خواهد با طعم نــــــــــاز… نه نیــــــــــــاز…!!!
اگه یکی دستتـــو گرفتو دلت لرزید…
زیاد عجله نکن… یه روز با دلـــت کاری میکنه کهدستات بلرزه…
دوستت دارم…
از طلوع عشق… تا.. غروب سرنوشت…
این کلافـگی تمومـی ندارـه
من تو را…
به قلبم قول داده ام.. نگذار بدقول شوم…
دنیایم را میدهم برای لبخندت…
هراسی نیست.. شاد که باشی دنیا از آن من است…
عجب دنیایی شده.. کوچه ها را بلد شدم.. مغازه ها را.. و رنگ چراغ قرمزها.. حتی جدول ضرب را.. و دیگر در راه هیچ مدرسه ای گم نمیشوم..!! اما گاهی میان آدم ها گم میشوم.. آدم ها را بلد نیستم هنوز.
به هرکسی که می رسی ، می گوید :
خدایا تمام خنده های تلخ امروزم را می دهم..
یکی از آن گریه های شیرین کودکی ام را پس بده.
اگه انگور سیاه بودی ازت شرابی میساختم…
که تا آخر عمر مست تو باشم…
برای پیری …
عصا نمی خواهم.. عصایم باش …
کاش..
اون لحظه ای که یکی ازت میپرسه “حالت چطوره” ؟ و تو جواب میدی خوبم… کسی باشه محکم بغلت کنه و آروم توی گوشت بگه میدونم خوب نیستی…!
ساعتها زیر دوش می نشینی به کاشی های حمام خیره می شوی ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوی!
گفتی دهانت بوی شیر میدهد…
و… رفتی … برمیگردی ؟؟
مانند یک بهار …
قندان خانه را پر کردم از حرف هایت …
تو که میدانی … من چای تلخ دوست ندارم … هوس فنجانی دیگر کرده ام … کمی بیشتر بمان …
قندان خانه را پر کردم از حرف هایت …
تو که میدانی … من چای تلخ دوست ندارم … هوس فنجانی دیگر کرده ام … کمی بیشتر بمان …
قلبی دارم خسته از تپیدن
مــــی گــــویــنــد ســـــاده ام ..! مـــی گـــویـــنـــد تــــو مــــرا با یــک نــگــاه .. یـــک لبـــــخـنـــد .. بــه بــازی میـــــگیــــری ..! مــــــی گـــــوینــــد تـــرفنــدهـــایت ، شـــیطنـــت هــــایت .. و دروغ هایـــت را نمــــی فهمــــم .. مــــــی گویند ســــاده ام ..! اما مــــــــن فـــــقــــــط دوســـتـــــت دارم ..، همیـــــــــن! و آنــــها ایــــن را نمـــــــیفــــهمنــــد ..!!
بیشترین دروغی که در این دنیا گفته ام…
این کلمه است….خوبم…
|