دختران ایرانی نازترین عکسهای ایرانی

عکسهای خفن ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

نازترین عکسهای خارجی

عکس های خارجی

کلیپ عکسهای خفن ایرانی های ایرانی

کلیپهای ایرانی


meysamjan

میثم

meysamjan

http://meysamjan.loxtarin.com

سلطان وفاداری

سلطان وفاداری

سلطان وفاداری

سلام خوشحالم که مورد حمایت بی شمار دوستان قرار گرفتم و ما را از نظرها و پیشنهاد های خود مورد توجه وبلاگ بهترین قرار میدهند؟ حرفهای غم

سلطان وفاداری

خداحافظ

خداحافظ گل مریم گل مظلوم و پر دردم 
نشد با این تن زخمی به آغوش تو برگردم 
نشد تا بغض چشمات رو به خواب قصه بسپارم 
از این فصل سکوت و شرم غم بارون رو بردارم 
+نوشته شده در سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:,;ساعت16:33;توسط میثم ; | |

بیا ای مرگم

بیا ای مرگ امشب راحتم کن سخت دلگیرم 
ملول از ننگ هستی هستم و از زندگی سیرم 
اگر جان از تن انسان چو بیرون رفت میمیرد, 
ندارم جانی اندر تن چرا آخر نمیمیرم 
گریزانی چرا ای مرگ ای صیاد دام افکن ? 
شکار آمد به پای خود , چه غم داری بزن تیرم 
بیا دستم به دامان تو, دستم را بگیر امشب 
وگرنه انتقام زندگی را از تو میگیرم 
بیا و دست بردار ای فلک از بازی جانم 
ورق برگشت بازنده تویی در دور تقدیرم 
اگر چه عمر کوتاهم برای عاشقی کم بود 
بیا ای زندگی بگذر دم آخر ز تقصیرم 

 

+نوشته شده در سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:,;ساعت16:33;توسط میثم ; | |

خواهش میکنم بخونی

مادر من فقط یك چشم داشت.من از اون متنفر بودم...اون همیشه مایه خجالت من بود.
یك روز اومده بود دم در مدرسه كه به من سلام كنه و منو با خود به خونه ببره.
خیلی خجالت كشیدم.آخه اون چطور تونست این كار رو بامن بكنه ؟
به روی خودم نیاوردم،فقط با تنفر بهش یه نگاه كردم وفور از اونجا دور شدم.
روز بعد یكی از همكلاسی ها منو مسخره كرد و گفت هووو ..
مامان تو فقط یك چشم داره
فقط دلم میخواست یك جوری خودم رو گم و گور كنم . كاش زمین دهن وا میكرد و منو..كاش مادرم یه جوری گم و گور میشد.
روز بعد بهش گفتم اگه واقعا میخوای منو شاد و خوشحال كنی چرا نمی میری؟
اون هیچ جوابی نداد.
احساسات اون برای من هیچ اهمیتی نداشت.
دلم میخواست از اون خونه برم و دیگه هیچ كاری با اون نداشته باشم.
سخت درس خوندم و موفق شدم برای ادامه تحصیل به سنگاپور برم.
اونجا ازدواج كردم،واسه خودم خونه خریدم ، زن و بچه و زندگی.
از زندگی،بچه ها و آسایشی كه داشتم خوشحال بودم.
تا اینكه یه روز مادرم اومد به دیدن من.
اون سالها منو ندیده بود و همینطور نوه ها شو.
وقتی ایستاده بود دم در بچه ها به اون خندیدند و من سرش داد كشیدم كه چرا خودش رو دعوت كرده كه بیاد اینجا ، اونم بی خبر.
سرش داد زدم:چطور جرات كردی بیای به خونه من و بجه ها رو بترسونی؟!گم شو از اینجا! همین حالا.
اون به آرامی جواب داد:اوه خیلی معذرت میخوام مثل اینكه آدرس رو عوضی اومدم و بعد فورا رفت واز نظر ناپدید شد.
یك روز یك دعوت نامه اومد در خونه من درسنگاپور برای شركت درجشن تجدید دیدار دانش آموزان مدرسه.
بعد از مراسم ، رفتم به اون كلبه قدیمی خودمون ؛ البته فقط از روی كنجكاوی.
همسایه ها گفتن كه اون مرده ولی من حتی یك قطره اشك هم نریختم.
اونا یك نامه به من دادند كه اون ازشون خواسته بود كه به من بدن.
ای عزیزترین پسر من،من همیشه به فكر تو بوده ام ، منو  ببخش كه به خونت تو سنگاپور اومدم و بچه ها تو ترسوندم.
وقتی داشتی بزرگ میشدی از اینكه دائم باعث خجالت تو شدم خیلی متاسفم.
آخه میدونی..وقتی تو خیلی كوچیك بودی تو یه تصادف یك چشمت رو از دست دادی.
به عنوان یك مادر نمی تونستم تحمل كنم و ببینم.
بنابراین چشم خودم رو دادم به تو.
برای من افتخار بود كه ...

+نوشته شده در سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:,;ساعت16:11;توسط میثم ; | |

بچه که بودم

بچه که بودم فقط بلد بودم تا 10 بشمرم

 نهايت هر چيزي برام همين 10 تا بود

 از بابا بستني که مي خوا ستم10 تا مي خواستم

 مامانو 10 تا دوست داشتم

 خلاصه ته دنيا همين 10 تا بود واسم

و اين 10 تا خيلي قشنگ بود

 حالا نمي دونم که دنيا چقدره؟

 نهايت دوست داشتن چندتاست؟

 ده تا بستني هم کفافمو نمي ده

 خيلي هم طمعه کار شده ام

 اما مي خوام بگم دوستت دارم

 مي دوني چقدر؟

 به اندازه همون ده تاي بچگي!

+نوشته شده در سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:,;ساعت16:8;توسط میثم ; | |

چه کند

روي تخته سنگي نوشته شده بود:

 اگر جواني عاشق شد چه کند؟

 من هم زير آن نوشتم:

بايد صبر کند

 براي بار دوم که از آنجا گذر کردم

 زير نوشته ي من کسي نوشته بود

 اگر صبر نداشته باشد چه کند؟

 من هم با بي حوصلگي نوشتم

 بميرد بهتر است

 براي بار سوم که از آنجا عبور مي کردم

 انتظار داشتم زير نوشته من نوشته اي باشد

 اما زير تخته سنگ جواني را مرده يافتم...


 

+نوشته شده در سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:,;ساعت16:5;توسط میثم ; | |

اینگونه هس

اگه روزي شاد بودي، بلند نخند كه غم بيدار نشه

 اگه يه روز غمگين بودي، آرام گريه كن تا شادي نااميد نشه

 اگه میدونستی که چقدر دوستت دارم

 هیچوقت واسه اومدنت بارون رو بهونه نمی کردی

"رنگین کمان من"

+نوشته شده در سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:,;ساعت16:2;توسط میثم ; | |

شنیدم


 

 

غریب است دوست داشتن.وعجیب تر از آن است دوست داشته شدن...

وقتی می‌دانیم کسی با جان و دل دوستمان دارد و نفس‌ها و صدا و نگاهمان در روح و جانش ریشه دوانده ؛ به بازیش می‌گیریم هر چه او عاشق‌تر ، ما سرخوش‌تر، هر چه او دل نازک‌تر ، ما بی رحم ‌تر .

تقصیر از ما نیست ؛ تمامیِ قصه هایِ عاشقانه، اینگونه به گوشمان خوانده شده‌اند...

+نوشته شده در سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:,;ساعت16:0;توسط میثم ; | |

شعرم

در این شب ِ غم انگیز و گریه آور

بگذار شعرم پیش ِ تو باش

در دست‌های خیس تو

اینجا

هر غروب

احتمال دارد که شعر بمیرد

+نوشته شده در سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:,;ساعت15:58;توسط میثم ; | |

میمرم

بهت نمی گم دوسِت دارم،ولی قسم می خورم که دوسِت دارم

بهت نمی گم هرچی که می خوای بهت می دم،چون همه چیزم تویی

 نمی خوام خوابتو ببینم، چون توخوش ترازخوابی

اگه یه روزچشمات پرِاشک شد ودنبال یه شونه گشتی که گریه کنی،

صِدام کن بهت قول نمی دم که ساکتت کنم ،اما منم پا به پات گریه می کنم

اگر دنبال مجسمه سکوت می گشتی صِدام کن، قول می دم سکوت کنم

 اگه دنبال خرابه می گشتی تا نفرتتو توش خالی کنی ، صِدام کن چون قلبم تنهاست

 اگه یه روزخواستی بری قول نمیدم جلوتو بگیرم اما همیشه به پات میمونم که برگردی

اگه یه روز خواستی بمیری قول نمی دم جلوتو بگیرم اما اینو بدون "من قبل از تو میمیرم"

+نوشته شده در سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:,;ساعت15:56;توسط میثم ; | |

دل

دل هیچکی مثل من غم نداره
مثل من غربت و ماتم نداره

حالا که گریه دوای دردمه
چرا چشمم اشکش رو کم میاره
خورشید روشن ما رو دزدیدن
زیر اون ابرای سنگین کشیدن
همه جا رنگ سیاه ماتمه
فرصت موندنمون خیلی کمه
اون که رفته دیگه هیچوقت نمیاد
تا قیامت دل من گریه می‌خواد
سرنوشت چشم‌هاش کوره نمی‌بینه
زخم خنجرش می‌مونه تو سینه
لب بسته سینه غرقه به خون
قصه موندن آدم همینــــــه
اون که رفته دیگه هیچوقت نمیاد
تا قیامت دل من گریه می‌خواد

+نوشته شده در سه شنبه 6 فروردين 1392برچسب:,;ساعت15:53;توسط میثم ; | |

صفحه قبل 1 ... 6 7 8 9 10 ... 13 صفحه بعد